تحلیل مبنایی دستاوردهای حاکمیت گفتمان سوم تیر در گفتوگو با حجتال

بسمه تعالی
تحلیل مبنایی دستاوردهای حاکمیت گفتمان سوم تیر در گفت‌وگو با حجت‌السلام روانبخش
اشکال از احمدی‎ن‍ژاد است نه گفتمان سوم‎تیر؛همانطور که ایراد مسلمان، اشکال اوست نه ایراد اسلام/ احمدی‎نژاد در نطق‎های انتخاباتی‎اش لنکرانی را نخبه معرفی می‎کرد

 

 گروه گفتگو: سوم تیر را باید موعد احیاء گفتمان انقلاب اسلامی در دهه سوم از عمر با برکت این انقلاب شکوهمند و مردمی دانست. این واقعیتی است که رهبر معظم انقلاب نیز بارها و بارها بر آن تاکید کرده، صحه گذاشته و اساسا آن را مبنای حمایت گرم‎تر خود از دولت گفتمانی برآمده از این واقعه قرار دادند.

این که در 16 سال حاکمیت رویکردهای غربگرایانه دولت‎های سازندگی و اصلاحات چه بر سر معیارهای تراز گفتمان انقلاب اسلامی ایران آمد که حرکتی همچون سوم تیر 84 به موعدی برای احیاء این معیارهای بدل شد شاید موضوعی باشد که نیازمند ساعت‎های بحث و گفتگو و هزاران صفحه یادداشت و تحلیل و تاریخ‎نگاری باشد.

 اما آنچه این روزها و با نزدیک شدن به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری ضروری به نظر می‎رسد پاسخ به این پرسش است که آیا اساسا حاکمیت رویکردها و معیارهای گفتمان انقلاب اسلامی بر سطوح کلان تصمیم‎سازی و تصمیم‎گیری در سال‎های پس از سوم تیر، دستاوردی عینی و قابل لمس در حوزه‎های مختلف داشته است و یا اینکه این معیارها تنها شعارهای ناکارآمدی است که در صحنه اجرا دستاوردی را با خود به همراه نداشته و آنچنان که این روزها دولتمردان سازندگی و اصلاحات مدعی آن هستند، باید به همان شیوه‎های حاکم در دولت اصلاحات و سازندگی رجوع کرد، و همان رویکردهای پیشین را بر اداره جامعه حاکم کرد!؟

به نظر می‎رسد چالش امروز در مواجهه با معیارهای گفتمان انقلاب اسلامی، موضوع کارآمدی این معیارهاست. رجانیوز این موضوع را در قالب نشست‎ها و گفتگوهایی با چهره‎های مطرح گفتمانی جبهه فرهنگی - سیاسی انقلاب اسلامی در میان گذاشته است تا از آنها درباره دستاوردهای چرخش به سمت گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه مدیریت کلان کشور بپرسد و اینکه آیا این چرخش، دستاوردی عینی در عرصه اجرا داشته است؟ اگر دستاوردی داشته، آن دستاورد چه بوده است و اینکه چرا باید حاکمیت این معیارها بر عرصه کلان تصمیم‎گیری و تصمیم‎سازی تداوم داشته باشد.

در همین زمینه با حجت الاسلام قاسم روانبخش استاد حوزه و دانشگاه به گفت‌وگو نشستیم که متن کامل آن در ادامه آمده است:     

    

گفتمان سوم تیر حاصل رهبری داهیانه رهبر معظم انقلاب بود

آنچه که الان بعد از هشت سال مسئولیت آقای احمدی نژاد در قامت ریاست جمهوری بعضا مطرح می‌شود این است، که برخی اشتباهات آقای احمدی نژاد را به پای گفتمان سوم تیر می گذارند. تحلیل شما در این باره چیست؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. فکر می‌کنم گفتمان سوم تیر گفتمانی است که سال‌ها تلاش شد تا حاصل شود و رهبر این گفتمان شخص مقام معظم رهبری است که فرمودند این گفتمان، گفتمان امام و انقلاب است و رهبری‌های ایشان در راستای ایجاد آن بوده و هدف اصلی انقلاب هم همین گفتمان بوده است. امام در صدد این بود که اسلام و ارزش‌های اسلامی در جامعه نهادینه و بعد جامعه و کشور ما اسلامی و عدالت بر جامعه حاکم و این گفتمان ابتدا به کشورهای اسلامی و سپس جهان صادر شود، چون رسالت همه ما این است که باید به اسلام عمل کنیم و این را به عنوان بهترین هدیه برای هدایت سایر انسان‌ها بر اساس یک تکلیف الهی صادر کنیم و انسان‌ها را از این منجلاب فساد فکری، اعتقادی و اخلاقی نجات بدهیم.

این گفتمان امام و انقلاب بود که حضرت آقا کلی از آن تعریف کردند و در سال 84 فرمودند: «این احیای گفتمان امام و انقلاب بود». تعبیر احیا، تعبیر معناداری است، یعنی قبل از آن اتفاقاتی افتاده بود و این گفتمان یا مرده یا شدیداً بیمار بود و برای این‌که سرپا بایستد به یک درمان جدی نیاز داشت. به همین دلیل سال‌ها تلاش شد و شخص آقا هم متولی این بودند که جامعه بیمار ما که در دولت‌های کارگزاران و اصلاحات به‌نحوی بیمار شده و بیماری آن روز به روز رشد کرده بود و داشت تبدیل به یک سرطان می‌شد، مانند پزشک حاذقی درصدد بودند نگذارند این موجود زنده را که مولود انقلاب است، بمیرد و او را نجات بدهند. دولت نهم که آمد خودشان تصریح فرمودند سکولاریسم در بدنه نظام و کشور نهادینه شده بود و بعد گلایه کردند که: «یکی بر سر شاخ و بن می‌برید» و خطاب به دولت نهم فرمودند: «شما این سکولاریسم را متوقف کردید». نگفتند ریشه‌کن کردید. حتی از آزادی‌هایی که از نحوه تفکر لیبرالیستی در جامعه بود، به‌نحوی گلایه کردند.

مبنای فکری و فلسفی جریان کارگزاران و دولت اصلاحات که همان لیبرالیسم بود، هم در لیبرالیسم فلسفی، هم لیبرالیسم سیاسی و هم لیبرالیسم اخلاقی خودنمایی می‌کرد و لذا جنگ اصلی آقا با لیبرالیسم بود که به فضل الهی و با سخنرانی‌هایی که خود آقا داشتند و جهت‌دار بود و فعالیت‌های بزرگانی چون علامه مصباح یزدی و شبکه حوزوی و دانشگاهی که در خدمت این مسیر بودند، مانند طرح ولایت دانشجویی و حرکت‌های مثبت نظیر آن و کارهای سنگینی که توسط سپاه، بسیج و دیگر نیروهای ارزشی نظام صورت گرفت، حاصل این شد که موجودی که به یک بیمار تبدیل شده بود، در سال 84 احیا شود.

 

شاخص‌های گفتمان سوم تیر

لطفا به شاخص‌های گفتمان سوم تیر اشاره کنید.

شاخص‌های این گفتمان شاخص‌های امام و مقام معظم رهبری بودند و می‌خواستند جامعه هم همین شاخص‌ها را داشته باشد. یکی از آنها این بود که باید اسلام و ارزش‌های اسلامی را باور داشته باشیم. یعنی باورمان شود که در این عصر که عصر مدرنیسم نامیده شده است، اسلام حرف اول را می‌زند و به تمامی قابل اجراست.

منظورتان بحث اسلام سیاسی است که امام مطرح کردند؟

همین طور است. این حرف اول ماست. دوم عدالت توأم با پیشرفت است، درحالی که دولت آقای هاشمی توسعه منهای عدالت را تصریح می‌کرد، یعنی رسماً با عدالت سر مخالفت داشتند و می‌گفتند ما ابتدا باید به توسعه برسیم و وقتی توسعه همه‌جانبه شکل گرفت، بعداً عدالت را به آن اضافه خواهیم کرد. در واقع عدالت و توسعه مثل شربت آبلیمو نیست که اول شکرش را بزنیم و بعداً یک مقدار آبلیمو بدان اضافه کنیم. وقتی توسعه بدون عدالت شکل گرفت، بعداً دیگر نمی‌شود عدالت را به آن ضمیمه کرد و این دو باید با هم حرکت کنند.

این پیشرفت همراه با عدالت شعار  آقا بود که در سوم تیر مبنا قرار گرفت. کارگزاران و اصلاحات که اصلاً قائل به عدالت نبودند و شعار عدالت اصلاً مطرح نبود. شاخص دیگر گفتمان سوم تیر، مردم‌مداری واقعی بود، یعنی واقعاً برای مردم احترام و ارزش قائل شویم، نه این‌که فقط شعارش را بدهیم. مردم‌سالاری گفته می‌شد، ولی واقعاً هیچ سالار بودنی برای مردم احساس نمی‌شد. آقا می‌فرمودند وقتی کسی واقعاً معتقد به مردم باشد، شب و روز به فکر این است که رفاه و آسایش مردم را در حدی که در توان اوست فراهم کند و این را اصل قرار بدهد، نه این‌که خود، حزب و گروهش را اصل قرار بدهد و شعارش این باشد که ما باید به توسعه برسیم ولو پانزده درصد مردم زیر چرخ‌های تعدیل اقتصادی له شوند. این شعار کارگزاران بود و لذا الان می‌بینید در شرایط جنگ اقتصادی که فشار تحریم بر مردم سنگین می‌شود، حضرت آقا دولت و مجلس را فرا می‌خوانند و می‌گویند مراقب آن پانزده درصد باشید و به اقشار ضعیف کمک بدهید که دولت به شکل عیدانه به همه پرداخت کرد، درحالی که می‌توانست به اقشار ضعیف کمک بیشتری کند و آنهایی که دستشان به دهانشان می‌رسید شاید نیازی به این پول نداشتند.

نگاه امام این بود و لذا وقتی انقلاب شد، کمیته امداد و بنیاد مسکن را تأسیس می‌کند.

توجه به قشر مستضعف...

بله، این جزو گفتمان امام بود.

دولت هاشمی رجعت به دوران پهلوی بود

آقا هم فرموده‌اند اگر می‌گوییم مردم، مرادمان همه مردم هستند، اما اصل، آن قشری هستند که پای انقلاب ایستاده و زحمت کشیده‌اند و با این‌که همیشه بیشترین فشارها رویشان بوده است، ولی همواره بیشترین پایبندی را نسبت به انقلاب داشته‌اند.   

خیلی‌ها شعار مردم می‌دهند، ولی این طور نیست. آقا در آستانه شکل‌گیری مجلس ششم خطاب به نمایندگان فرمودند وقتی شعار مردم می‌دهید، می‌خواهید به مردم احترام بگذارید، کاری کنید شخصی که شب می‌خواهد به خانه برود، دستش جلوی زن و بچه‌اش خالی نباشد. این معنای احترام به مردم است، نه این‌که فقط شعار بدهید که مردم، سالارند، اما هیچ توجهی به مسئله اقتصادی نکنید و بگویید مسائل اقتصادی اولویت ما نیست و ما آمده‌ایم به مسائل سیاسی بپردازیم که در مجلس ششم رسماً این حرف‌ها را زدند.

نکته بعدی شاخص ساده‌زیستی و پرهیز از اشرافی‌گری است که در دولت آقای هاشمی به وجود آمد، یعنی بازگشت و رجعت به دوران پهلوی که مردم محروم بودند و قشری هم همه چیز داشتند و هم حاکم بودند. این نگاه دو باره به سوی دولتی‌ها برگشت و ماشین‌ها و خانه‌های لوکس و کاخ‌نشینی و ادبیات اشرافی‌گری باب شدند. حضرت آقا در ابتدای دولت آقای هاشمی رسماً فرمودند این طور نیست که یک شاه ریشش را تراشیده و کراوات زده باشد و در کاخ بنشیند، اشکال داشته باشد، اما کسی با ریش یا عمامه برود و در کاخ بنشیند و مانعی نباشد. تفاوت ما در ریش و عمامه نیست، بلکه خوی اشرافی‌گری و کاخ‌نشینی بد است که اگر در جامعه‌ای به وجود آمد، آن جامعه رو به سقوط و شکست می‌رود که صاحبان انقلاب را کنار بگذاریم و یک مشت اشراف و افراد مرفه...

در لباس جدید؟

بله، در لباس جدید بیایند و جایگزین آنها شوند.

 

یادم هست روزنامه جمهوری اسلامی در آن زمان این صحبت آقا را تیتر اول کرد. ساده‌زیستی و پرهیز از اشرافی‌گری یکی از شاخص‌های این گفتمان است. افتخار در خدمت هم یکی دیگر از شاخص‌های این گفتمان است که انسان واقعاً برای خدمت پست می‌گیرد که شهید بهشتی می‌فرمود: «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت». حضرت آقا در کرمانشاه در جمع دانشجویان دانشگاه رازی در سال 90 قریب به این مضمون داشتند که با تشکلی که با این هدف شکل گرفته باشد که ارزش‌های اسلامی را به سراسر کشور و جهان کانال‌کشی کند، موافقم. اگر این نوع افراد به قدرت برسند مانعی ندارد، چون برای خدمت به اسلام و مردم به قدرت می‌رسند.

پس یکی از شاخص‌های این گفتمان، خدمت است، نه قدرت. هدف بسیاری از احزاب و تشکل‌هایی که سر کار می‌آیند، قدرت است و لذا در ائتلاف‌هایی که با هم می‌کنند، سهمیه می‌گیرند و هر کدام سهم خودشان را می‌گیرند و اگر سهم‌شان را بدهند همه چیز حل است و دیگر نگرانی ندارند. در این نوع نگاه جایی برای خدمت نیست. به نظر من این هم یکی از شاخص‌های جدی است.

شاخص دیگر عدالت‌طلبی است. حضرت آقا روی این شاخص خیلی تأکید می‌کنند؛ در عین حال بسیار بر عدالت تأکید داشتند که امکانات این کشور مال همه مردم است و باید عادلانه تقسیم شود. عادلانه به معنای مساوی نیست.

 مثلاً استانی از ابتدا امکانات فراوانی گرفته و استان دیگر محروم مانده است، عدالت اقتضا می‌کند به استان محروم رسیدگی بیشتری شود. این حرفی که آقا می‌فرمایند استان‌های محروم باید در اولویت باشند، حرف ناعادلانه‌ای نیست، بلکه حرف عادلانه‌ای است. آنها هم بچه‌‌های این سرزمین‌اند و ایران خاک و کشور آنهاست. چرا نباید از نفت و سفره‌های زیرزمینی بهره‌مند شوند؟ قبل از دولت نهم در استان‌های نفت‌خیزمان که نفت از آنجا صادر و دلار آن وارد اقتصاد ما می‌شود، محروم‌ترین مناطق بودند و این خیلی زشت بود که جایی که تولید ملی صورت می‌گیرد، محروم‌ترین نقطه باشد و گاز و امکانات اولیه بهداشتی را نداشته باشد. این خلاف عدالت بود، بنابراین هم امام و هم حضرت آقا روی عدالت تأکید می‌کردند و می‌کنند. پس شاخص اصلی گفتمان سوم تیر عدالت‌طلبی بود.

رشد علمی و تلاش در جهت ارتقای سطح دانش یکی از شاخص‌های گفتمان سوم تیر است. حضرت آقا سال‌ها روی این موضوع کار می‌کنند و خودشان فرمودند من به دانشگاه امیرکبیر رفتم، چون این دستوری نبود که به رئیس‌جمهور یا وزیر بگویند و عمل کنند. در دانشگاه بحث نهضت نرم‌افزاری را مطرح کردند و دانشجو به‌سرعت این را به گفتمان تبدیل کرد و وقتی به گفتمان تبدیل شد، تبدیل به مطالبه شد و دانشجو آمد یقه وزیر و رئیس‌جمهور را گرفت که باید این کار انجام شود.

آقا باور هسته‌ای شدن و فضائی شدن را ایجاد کردند و هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید مال من است. گفتمان این گفتمان را ایجاد کردند و رشد علمی ما در دولت‌های نهم و دهم به یازده برابر دنیا رسید. خود آنها این را اعلام کردند. این شاخص بسیار مهمی است.

شاخص دیگر آزاداندیشی است. واقعاً در گفتمان سوم تیر یک فضای آزاداندیشی وجود دارد. آقا همیشه این را می‌فرمودند. مثلاً در دولت اصلاحات فرمودند 20 روزنامه که چیزی نیست، من قائل به 200 روزنامه هستم، ولی شاخص‌ها را رعایت کنید. کسی که نباید قانون اساسی و اصل دین و مقدسات را نابود کند. در هند کسی به گاو اهانت نمی‌کند، چون برایشان مقدس است و آن وقت شما اینجا به خدا و مقدسات اهانت می‌کنید؟ ولی اگر چهارچوب را را رعایت کنید، 200 روزنامه داشته باشید. ایشان می‌خواستند فضا را باز کنند و همیشه منادی کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه‌ها بودند که در هر موضوع متخصصین بیایند و حرف بزنند و بشنوند و رشد کنند و جامعه به سمت رشد و تعالی حرکت کند. آقا می‌خواهند جامعه را به‌روز کنند. جامعه بصیر فریب نمی‌خورد. آقا دنبال این بحث هستند و اتفاقاً یکی از شاخص‌های اصولگرایی هم که ایشان فرمودند بحث آزاداندیشی بود. کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه‌ها تأسیس شدند و حالا هم هستند، گرچه آن‌گونه که باید به آنها اهتمام ورزیده نشد، ولی باید بشود.

اینها شاخص‌های مهمی هستند که در ذهنم بود. احتمالاً شاخص‌های دیگری هم هستند.

گفتمان سوم تیر برای احمدی‌نژاد نیست بلکه برای انقلاب است

 اجمالاً صحبت‌های شما را می‌توان این‌گونه جمع‌بندی کرد که گفتمان سوم تیر همان گفتمان انقلاب و امام است و لذا باید همچنان بر شاخص‌های آنها تأکید کرد.

نکته‌ای که می‌خواهم نتیجه بگیرم این است که این گفتمان مال آقای احمدی‌نژاد نیست، بلکه مال انقلاب و صاحب آن هم ملت و رهبر عزیز است که این گفتمان را ایجاد و این جامعه بیمار را احیا کرد.

آقای احمدی‌نژاد به‌نوعی پرچمداری کرد؟

آقای احمدی‌نژاد محصول این گفتمان است و اتفاقاً خیلی از این شاخص‌ها را درست آمد و آن مقداری که درست آمده قابل تحسین است.

جریانی که نماد آن آقای هاشمی است می‌گوید آقای احمدی‌نژاد محصول این گفتمان بود و الان شما محصول این گفتمان را ببینید. مثلاً ناکارآمدی‌هایی که در بحث اقتصاد وجود دارد و یا بی‌توجهی‌هایی که آقای احمدی‌نژاد به مباحث فرهنگی کرد و بارها رهبرانقلاب به آنها گوشزد کرده‌‌اند یا کاستی‌هایی که آقای احمدی‌نژاد داشت. اینها را چگونه تحلیل می‌کنید؟ اگر آقای احمدی‌نژاد محصول این گفتمان است، پس این ناکارآمدی‌ها چیست؟ اگر قرار است این گفتمان را ادامه بدهیم، با ناکارآمدی‌هایش چه کنیم؟

وقتی می‌گویم محصول این گفتمان است، یعنی به تعبیر حضرت آیت‌الله مصباح آمد و این شعار را به دست گرفت که این کار یا از تیزهوشی‌اش بود که امروز این گفتمان ایجاد شده است و لذا این شعار رأی می‌آورد که البته برداشت بدبینانه است، ولی با برداشت خوش‌بینانه او هم معتقد بود و در میانه راه تحت تأثیر افکاری قرار گرفت و انحرافی در افکارش پیدا شد. بالاخره این گفتمان میوه داد.

یک وقت شما می‌گویید این درخت باید 100 کیلو میوه بدهد، ولی 80 کیلو میوه داده است. بالاخره 80 کیلو میوه داده است و 20 کیلو کم دارد. نشانه موفقیت این درخت است تا نهالی که شاید اگر آن را می‌کاشتیم پنج کیلو هم میوه نمی‌داد. بالاخره نهالی که 80 کیلو میوه داده است و 20 کیلو کم دارد نشانه پیشرفت است.

آقا هم در برآوردی که در سفر اخیرشان در سخنرانی نوروز در مشهد کردند، فرمودند قوت‌هایی دارد و ضعف‌هایی. رئیس‌جمهور آینده هم قوت‌هایی دارد و ضعف‌هایی. فکر نکنید معصوم انتخاب خواهد شد، ولی شما رو به پیشرفت باشید، رو به عقب نباشید. یعنی این گفتمان باید ادامه پیدا کند. بازگشت به قبل از 84 که بعضی‌ها شعارش را می‌دهند که بازگشت به تکنوکراسی یا پراگماتیسم (عمل‌گرایی) یا بازگشت به لیبرالیسم یا سکولاریسم و شعارهایی که قبلاً گرفتارشان بودیم و جامعه ما را بیمار کرده بود، هیچ‌کس به بیماری برنمی‌گردد، بلکه باید به شادابی این موجود زنده کمک کنیم. در این بخش هم شاخص‌هایمان نشان می‌دهند موفقیت‌آمیز بوده است. شعار عدالت‌طلبی که مطرح شد، امروز وقتی به اقصی نقاط کشور می‌رویم می‌بینیم مردم طعم آن را چشیده‌اند، یعنی امروز عمران و آبادانی تا دورترین نقاط کشور رفته.

 از مسکن گرفته تا جاده، راه، بهداشت، درمان، بخش کشاورزی و... در بسیاری از جاها مهاجرت، معکوس شد و چنان به روستاها توجه شد که الان فرد از شهر به روستا برمی‌گردد. اگر سیاست دولت کارگزاران و اصلاحات پیش می‌رفت، همین چهار نفری هم که در روستاها بودند به شهر می‌آمدند و کل روستاها و کشاورزی خراب می‌شد. این دستاورد مهمی است. رشد علمی‌ای که داریم می‌بینیم. یازده برابر شدن را کسی باور نمی‌کرد. خود دنیا دارد اعتراف می‌کند.

چرا موج بیداری اسلامی بعد از سال 84 رخ داد؟

همان ما می‌توانیمی که امام فرمودند و لذا می‌بینیم موج بیداری اسلامی در کشورهای مجاور ما بعد از سال 84 است. چرا قبل از آن نشده بود؟ چون کسی مدل موفقی ارائه نکرده بود که این انقلاب چه کار کرد. وقتی می‌بینند در زمینه‌های علمی یازده برابر رشد کرده‌ایم و ماهواره به فضا رفته و هسته‌ای ایران به جایی رسیده است که سراسر دنیا سعی می‌کنند آن را متوقف کنند، تبلیغ بزرگی برای ماست. ما که رسانه نداریم. همین که دارند فشار می‌آورند که شما باید متوقف شوید، همه دنیا متوجه می‌شوند ایران روی پای خودش ایستاده و به جایی رسیده است که می‌خواهند متوقفش کنند و این خودش تبلیغ اسلام است.

ناکارآمدی‌ها معلول شخص آقای احمدی‌نژاد است یا معلول این گفتمان؟

معلول شخص است. مثل وقتی که می‌گویند اگر تو مسلمانی و دروغ می‌گویی، اشکال از اسلام نیست، مسلمانی تو ایراد دارد.

و لذا آقا در جمع‌بندی‌ای که در آخرین سال دولت نهم کردند، در تاریخ 2/6/87 در دیدار با هیئت دولت از دولت نهم برآوردی کردند و در حضور هیئت دولت تذکر دادند و قوت‌ها و ضعف‌ها را برشمردند، همان ضعف‌هایی که در دولت دهم خیلی جلوه کرد که یکی از آنها تعامل با دیگر قوا و توجه به قانون بود و دیگر خرد جمعی بود...

که آن موقع کمرنگ بودند.

یکی بحث فرهنگی بود که آقا تذکر دادند. اگر آقای احمدی‌نژاد به تذکرات حکیمانه آقا توجه می‌کرد و این بیماری‌هایی را که در خودش و دولت به وجود آورده بود، درمان می‌کرد، دولت دهم از دولت نهم موفق‌تر می‌شد، ولی متأسفانه این بیماری‌ها را درمان نکرد و در دولت دهم نسبت به دولت نهم عقبگرد داشتیم.

احمدی نژاد در نطق انتخاباتی‌اش در سال 88 لنکرانی را نخبه کابینه معرفی می‌کند اما او را برکنار کرد!

یک ارتجاع گفتمانی.

بله، یک ارتجاع گفتمانی در درون دولت به وجود آمد. مثلاً شخصیت‌های نخبه‌ای بودند که می‌توانستند در دولت مؤثر باشند و می‌شد آنها را به نخبگان دیگر اضافه کرد. مثلاً دکتر داودی که معاون اول بود از اقتصاددانان برجسته کشور است و اقتصاددان‌های دیگر در برابرش تواضع می‌کنند. حالا ایشان جایش را به چه کسی می‌دهد؟ به آقای مشائی و بعد هم رحیمی. این خیلی افت است. یا نخبه‌ای مثل آقای دکتر لنکرانی که در 37 سالگی به مقام استاد تمامی رسیده است، احمدی‌نژاد در نطق انتخاباتی‌اش می‌گوید او نخبه است و بعد او را کنار می‌گذارد.

در نطق انتخاباتی‌اش در سال 88 این را گفت؟

بله، وقتی گفتند که دولت شما پوپولیستی است، که ایشان گفت چه پوپولیستی‌ای؟ آقای دکتر لنکرانی در کابینه من یک نخبه است. شما چگونه مرا به حرکت‌های پوپولیستی متهم می‌کنید؟ یا شخصیت‌هایی مثل آقای سعید جلیلی می‌شود دبیر امنیت ملی یا شخصیتی مثل آقای صفارهرندی می‌شود وزیر ارشاد.

آقای میرکاظمی، آقای فتاح...

آن وقت اینها یا کنار گذاشته می‌شوند یا نمی‌توانند کنار بیایند. اگر به نخبگان می‌افزود و لشکر نخبگانی کشور را به خدمت می‌گرفت و یک تدبیر و خرد جمعی را به کار می‌گرفت، دولت دهم می‌توانست به صورت جهشی و در جهت پیشرفت و تعالی به هدفی که آقا به عنوان دهه پیشرفت و عدالت ترسیم کرده‌اند، برسد، ولی متأسفانه توجه نکرد، پس نقص در محصول است و نه در گفتمان.

اگر یک نفر باشد که بتواند گفتمان سوم تیر را به نحو بهتری اجرا و عیب‌ها را ترمیم کند، شایستگی بیشتری از احمدی‌نژاد دارد و آن مسیر و گفتمان...

آن هدف‌گذاری محقق می‌شود. نمی‌شود گفت اگر محصول این گفتمان چند نقطه ضعف و عیب دارد، باید از گفتمان دست برداشت و سراغ گفتمانی برویم که اصلاً جواب نداده است.

عیوب این محصول در آنجایی است که از این گفتمان خارج شده است؟

ضعف این دولت جاهایی است که خود را از این گفتمان بیرون کشیده و شبیه آنهایی شده است که می‌گویند این گفتمان غلط بوده است و مثلاً شعار ناسیونالیسم یا اومانیسم سر می‌دهد و به سمت تجلیل پادشاهان و کوروش و اینهایی که در گفتمان ما نیست، می‌رود.

 

آیا معرفی اصلح در سال 84 و 88 عذرخواهی دارد؟

الان همه می‌گویند باید عذرخواهی کنید و جریانی که از همه بیشتر این علم را بالا برده است که بقیه باید بیایند و از ما عذرخواهی کنند آقای هاشمی است و حتی برای آقای مصباح هم یادداشت می‌دهد که شما باید عذرخواهی کنید. سئوالم این است که اگر قرار به عذرخواهی باشد الان نوبت کیست؟

موقعی که اشتباهی پیش می‌آید، اگر فردی که اشتباه کرده است عذرخواهی قاعدتاً بزرگ‌تر می‌شود، کوچک‌تر نمی‌شود. حضرت آقا در بیاناتشان می‌فرمایند باید توبه کنیم و در بحث کنترل جمعیت می‌فرمایند من هم باید توبه کنم. آقا مقصر هم نیست، بلکه مقصر دولت هاشمی است که در دهه 70 کنترل جمعیت را انجام داد و آقا در هیچ جا نفرموده‌اند کنترل جمعیت. این جمله را می‌فرماید که در واقع به بقیه درس بدهد.

می‌خواهد به این آقایان درس بدهد که وقتی من می‌گویم باید توبه کنم، تو دیگر حتماً بگو که باید توبه کنم. آقا این را می‌فرمایند، ولی آنها چنین نمی‌گویند. منتهی باید دید در این قضیه چه کسی مقصر است؟ آیا معرفی اصلح در سال 84 و 88 عذرخواهی دارد؟ آن بخشی که عذرخواهی دارد مال خود آن محصول است. آن فردی که الان رئیس‌جمهور است، در مواردی که اشتباه کرده است باید عذرخواهی کند. مردم او را در زمان خودش به عنوان اصلح شناختند و درست هم شناختند. آقا! من در این موارد اشتباه کردم و از مردم عذرخواهی می‌کنم.

ولی کسانی که در آن ظرف، بهترین فرد را معرفی کردند، کارشان درست بوده است. سئوالم این است که در سال 84 چه کسی را معرفی می‌کردیم؟ آقای هاشمی بود با گفتمان لیبرالیسم. آقای کروبی بود که ادامه همان است. آقای معین بود، آقای مهرعلی‌زاده بود که ادامه اصلاحات بودند و جامعه را به عقب برده بودند. آقای معین آمده بود و می‌گفت: «وطنم! می‌سازمت!» اگر می‌خواستی بسازی در همان هشت سال و شانزده سال می‌ساختی. چرا نساختی؟ پس اینها که نبودند.

نکته بعدی. از اصولگرایان چه کسانی آمده بودند؟ آقای قالیباف و آقای لاریجانی. یعنی بنا بود آن دو کشور را بسازند؟ اگر آنها آمده بودند، واقعاً این اتفاقات افتاده بودند و این ضعف‌هایی که الان در این دولت هست، دیگر نبود؟ یا ضعف‌های بیشتری داشتند؟ اشکالاتی که الان به آقای احمدی‌نژاد وارد است، همان موقع در انتخابات به آقایان وارد بود.

برگردیم به شعارهایشان. کدام یک از آنها اصلاً شعار دینی دادند؟ لاریجانی که خودش یک آیت‌الله‌زاده است و حق این بود که شعار اسلامی بدهد، شعارش چه بود؟  شعارش «هوای تازه» بود. هوای تازه شعار اسلام است؟ بالاخره شعار احمدی‌نژاد پیش به سوی دولت اسلامی بود، شعار عدالت بود. شعار آقای قالیباف «دولت الکترونیک»...آیا اینها واقعاً شعار اسلامی است؟ آن وقت آقای لاریجانی می‌آید و در تلویزیون و در سخنرانی‌اش از شیرین عبادی به خاطر گرفتن جایزه صلح نوبل تجلیل می‌کند! آیا واقعاً این تفکر اصولگرایی و ناب اسلامی است؟ اگر این تفکر می‌آمد و رئیس‌جمهور می‌شد چه کار می‌خواست بکند؟ آیا این آقایانی که رئیس‌جمهور نشدند، در این دوره هشت ساله گذشته همه جا تابع ولایت بوده‌اند؟

برخی در سال 84 به ولایتمداری احمدی‌نژاد بعد از 5 سال رسیدند!

آقای قالیباف در اصفهان سخنرانی می‌کند و می‌گوید روش دولت خاتمی را در انرژی هسته‌ای دنبال می‌کنم.

آقای لاریجانی در این مدت در ریاست مجلس کاملاً گوش به فرمان آقا بود؟ اگر این بود یکشنبه سیاه در مجلس هشتم در زمینه وقف دانشگاه آزاد به وجود نمی‌آمد و یکشنبه سیاه در مجلس نهم و استیضاح وزیر که آقا فرمودند کار غلطی بود. یعنی اینها نمی‌دانستند نظر حضرت آقا این نیست که در آخر عمر این دولت نباید وزیرش را استیضاح کرد؟ اگر اینها رئیس‌جمهور می‌شدند، دربست در اختیار ولایت بودند و حرف‌های ولایت را تبعیت می‌کردند؟ ما آن طرف سکه را ندیده‌ایم. یکی از کاندیداها که امروز هم دوباره وارد صحنه شده و در افکار عمومی به تکنوکرات بودن مشهور است، در سال 84 در قم در زیر زمین اسوه آمد و خود بنده در جمع بچه‌های قم این سئوال را از او پرسیدم که: «اگر رئیس‌جمهور شوید، قطعاً گاهی رئیس‌جمهور با رهبری اختلاف نظرهایی پیدا می‌کند. ممکن است رهبری بفرمایند این باید بشود و شما بفرمایید نباید بشود. در چنین حالتی چه کار می‌کنید؟» که در پاسخ گفت: «چند جلسه خدمتشان می‌روم و سعی می‌کنم ایشان را توجیه و قانع کنم، ولی اگر نشد، از باب ولایت می‌پذیرم». این چیزی است که احمدی‌نژاد در سال پنجم ریاست جمهوری‌اش رسیده است.

یعنی پنج سال دیر به آن آفت‌ها رسیده است؟

یعنی بعد از پنج سال رفت رهبری را توجیه کند که الان وقتش شده است وزیر اطلاعات را بردارم. اگر این آقا رئیس‌جمهور می‌شد با ولایت زاویه نداشت؟ امروز آقا می‌فرمایند کلمه غربی را به کار نبرید. حتی تصریح کردند کلمه توسعه بار منفی دارد، به‌جایش کلمه پیشرفت را بگذارید. شما که همین الان کلمه توسعه را به کار می‌برید. منظورت از کلمه تکنوکرات مرد عمل است. نمی‌دانید تکنوکرات بار منفی دارد، چرا آن را به کار می‌برید؟ تکنوکرات یعنی کسی که عمل‌گرا و فن‌سالار است و توجه به مبانی نظری ندارد. در میدان عمل بدون توجه به مبانی اسلام، به آنچه امروز مشکلات ما را حل می‌کند و به نظر خودمان می‌رسد، عمل کنیم. اگر اینها آمده بودند، ضعف‌هایی که الان واقع شده‌اند بیشتر بود یا کمتر؟ بی‌تردید ضعف‌ها بیشتر از قوت‌ها بود، بنابراین کسانی که آن روز آقای احمدی‌نژاد و آن دولت را معرفی کردند، امروز وقتی مقایسه می‌کنند، می‌بینند قوت‌ها خیلی زیاد است. ضعف‌ها هم هست، اما ضعف‌ها نسبت به قوت‌ها خیلی کمتر است. پس باید در دولت بعدی تلاش کنیم و رئیس‌جمهوری را بیاوریم که این قوت‌ها را داشته باشد و بیشتر هم داشته باشد و ضعف‌ها را یا نداشته باشد یا اگر دارد کمتر داشته باشد.

همان متن کلام حضرت امیرالمؤمنین(ع) است که حضرت آقا هم به آن اشاره فرمودند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «من تساوا یوماه فهو مغبون؛ هر کس دو روزش مساوی باشد، ضرر کرده است». وقتی آقا می‌گویند باید رو به جلو باشیم، منظور همین است. فقط یک فرد نیست، اگر یک جامعه هم دو روزش مثل هم باشد مغبون است. اگر جامعه‌ای دو دولت مساوی داشته باشد مغبون است چه رسد به این‌که به عقب برگردد. باید دولتی بسیار پیشرفته‌تر از دولت قبلی داشته باشد که بتواند لشکر نخبگانی کشور را در خدمت بگیرد و کشور را به نقطه‌ای که در دهه پیشرفت و عدالت‌ نقطه‌گذاری شده است و بدان مطلوب برسد.


+ نوشته شـــده در یکشنبه 92/2/8ساعــت 7:25 عصر تــوسط عباس | نظر